ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در حالی که از دانشگاه برگشتم و خسته و له ام ! ی پیامی دریافت میکنم که نوشته : شیدا تو وبلاگ داری ؟؟
شاخ درمیآرم از سوالش !
از اون جایی که همیشه ب جواب این موضوع فکر میکردم ! بهش جواب دادم بله عزیزم چطور ؟؟
گفت دارم میخونمت !!
این شد که از اونجا کوچ کردم !
بعدش بهش تکست زدم منو ببخش که وبلاگم رو غیرفعال میکنم چون روزانه هام رو فقط برای خودم مینویسم و از اینکه آشناهام بخوننش و باعث بشه ی چیزهایی و بگم و ی چیز هایی و نگم فراریم ...
اونم تکست زد : وا :| بعدم گف هر جور راحتی ! تو ببخش که باعث شدم بلاگت و غیرفعال کنی !
نمیدونم چ ها خونده ... گفت که تازه کشفت کردم !
بهم میگفت وای چ خوب مینویسی !
هم کلاسیم بود و من اصلا دوست ندارم افکار ذهنیم علم بشه تو کلاس ... بخصوص که میدونم قطعا این جریان رو برای خیلی از بچه ها خواهد گفت !
اما منم ابایی از اینکه بد بشه و اونا کنجکاو تر بشن ندارم ... چون این حق منه که هر طور که میخوام و هر جا که میخوام بنویسم :))
پس آ پس روز شهرساز مبارک !!!
این قضیه و انتقال بلاگم ب اینجا ب قدری درگیرم کرد که حتی نتونستم اتفاقا و جشن امروز رو بنویسم !
شب خوش :)))
قشنگ و صمیمی می نویسی. کلی از پستتاتو خوندم حیف دیروقته دیگه نشد همشو بخونم.
لطف داری و ممنون که وقت گذاشتی
سلام شیدا جان خوبی؟ مرسی ک آدرس جدیدتو بهم دادی :)
شاید خنده دار باشه ولی تقریبا هر روز ب وب قبلیت سر میزدم ب این امید که برگشته باشی!
سلام روشنا جان
بله خوبم خداروشکر تو چطوری؟؟
مرسی ازتو که بازم میخونی:)
وااااااای خدااااا شرمنده ام بخدا
بآید قبل از هرکاری پست های قبلیم رو محض اطمینان رمزی میکردم و بعد به دوستام آدرس میدادم...بخاطر همین زیاد پیگیر اونجا نبودم هر از چند گاهی واسه رمزی کردن پست های اینجا وقت میگذاشتم تا اینکه تموم شدش و منم فرصت کردم به بعضی از بچه های اونجا پیغام بدم :))
+ مرسی از همراهیت