یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

چنان حس گنگ و استرس زهرماری ای دارم ک نگو و نپرس

چ خوب ک آران رو دارم !!!!

از شکیییییباااااااامننننننننننششششششش برام مشورت گرفته 

شکیبا منش هم میگه ی دانشجو اگه خودش بخواد میشه ... دانشگاه اصلا مهم نیست!

این مهم نیست ک بچه های تهران توسلی و گلکار و حبیبی و پاکزاد و خسروی و صدیق و دارن ... مهم نیست اونا تو چ آتلیه ای کار میکنن ... مهم نیست چقدر اطلاعاتشون قوی زیاد هست برای ارائه مهم نیست طرح جامع اینجا واسه ۱۰ سال پیشه و ما داریم از اطلاعات مرده شناخت محدودهمون رو انجام میدیم .. اینا هیچ کدوم مهم نیست ... مهم اینکه ک شکیبا منش شیتی از بچه های ما دیده که تا حالا از بچه های هیچ دانشگاهی ندیده.

میدونی واقعا فکرم درگیره... گاهی میخوام گریه کنم!!! من اگه برم اونجا یک ترم عقب میوفتم اما ب قول آران اگه ارزشش رو داشته باشه برو ... یک ترم چیزی نیست ...

میگفت مازیار(یکی از استاداشون) کارشناسیش رو ۷ ساله گرفته -_-

کاش استاد مورد علاقه ام زودتر جوابم رو بده!!! خیلی لازمش دارم ... هم آرامشش رو هم اینکه ی روز جای من بوده.


امروز میرم با استاد نون صحبت کنم!