یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

291-

داشتم تو سالن میرفتم که استاد "نون" و یک دسته از دانشجو ها رو دیدم که دور استاد جمع شده بودن ! ( عاشق جمع شدن های اینجوریم ، از جمع شدن های خشک و رسمی اتاق اساتید بدم میاد:) ) با استاد چشم تو چشم شدیم و سلام دادم ! گفت صبر کن کارت دارم :| گفتم باشه ایستادم کنار و تا کارش تموم شد و اومد شروع کرد دگگگ -_- گفت اون عکسه چرا نا واضح بود ؟؟ چرا به بچه ها اطلاعات غلط دادی ؟؟ چرا تموم نمیکنید؟؟ من هفته بعد نیستمااا !13 ام هم باید تحویل بدین ! گفتم کدوم عکس آخه؟؟؟ کدوم اطلاع غلط ؟ چی گفتم ؟؟ مگ تحویل 16 ام نبود؟؟ نمیرسیم تا 13 ام آماده کنیم ! گفت همون عکسه مثلث هاتون :/ خواستم بگم استاد اصلا میدونستی عکسی که 4 نصف شب گرفته شه بهتر از این نمیشه؟! گفت نحوه کشیدن منحنی ها رو اشتباه گفتی ؟! شاخ درآوردم گفتم استاد همون که سر کلاس گفتین و گفتم به بچه ها ، گفت حرف نزن :| گفتم باشه ! گفتم استاد بخدا 13ام نمیتونیم ، 12 ام ی تحویل دگ داریم ! آخه چطور ممکنه تو ی روز پروژه اونهمه ای رو آماده کنیم ؟؟؟ گفت ب من ربطی نداره  شاید باورتون نشه اما تمام طول مدت مکالماتمون داشت میخندید ! ب قول یکی از ترم بالایی ها  که میگه  انگار داره میگه آها یکم بیشتر التماس کن :/ 

دگ خلاصه گفت ب بچه ها هم تا 13ام باید تحویل بدن !

امتحان تئوری رو هم به اکثرتون می افتین :| 

البته همیشه تو امتحاناش نصف کلاس می افتن بعد ایشون شیف میده با 10 پاس میشن ! من رکوردی که تو امتحانای ایشون دارم 18 هست ! یادمه آران همیشه 18 میشد بعد استاد به همه دو نمره میداد اون _20_ میشد :///

من با شیفت 18 میشدم !


...

عاغا ی امتحان داشتیم چی ؟ شبه هلو ! بعد نامرد فصل آخرش در رابطه با تمااااامممم برنامه های منطقه ای ایران بود ! با 100 هزار تا تاریخ و جزئیات زیاد ! بعد من حوصله ام نیومد بخونمش و صب دوستم تو سلف برام توضیح داد برنامه ها رو ! بعد از کجا سوال بده خوبه ؟ نصف سوالا از اون فصل بود و از جا هایی که عقل جن هم بهش نمیرسید !!!

از خودم بافتم همشو 

انصافا سوالای فصل های دگ رو خیلی شیک و کامل براش نوشتم خیلی بوقه اگه اونارو نبینه 

آخه نامرد نصف سوالا از اونجاااا؟؟ خجالت نکشیدی ؟؟؟


دختره پشت سریم انقد زبون ریخت گوشت تنم داشت میریخت ! چطور میتونن اند لوسی و با ناز بحرفن ؟؟ با چه رویی صد بار استاد و صدا میزنن ؟؟ و میگن بگو جواب این چی میشه ؟؟؟ آخه مگه میشه همین سوالی پرسید ؟؟ مگه امتحان نیستت؟؟؟ ○-▪  یعنی چی ؟؟ 

بخدا جای استاد بودم یکی میخوابوندم زیر گوشش تا بدونه از این به بعد مثل آدم حرف بزنه ! باز خوبه استاده از اوناش نبود که ...

ولی بازم کلی کمکش کرد !


...

از دانشگاه که اومدم نرفتم کتابخونه اومدم خوابگاه و از ساعت 1 تا الان آین بالا ولو عم :// متاسفم واقعا !! ی سر هم میرم بیرون ! قبلشم کلی ظرف نشسته از دیروز هست که در انتظار بنده است و البته ی دست لباس :/ 


باشد که رستگاریده شیم :)))


فعلنات 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد