یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

۳۰۸-

 امشب دلم میخواد برداشت هامو از زندگی با آدم های مختلفی از  شهرهای مختلف که توی خوابگاه دیدم بنویسم !

آدما رو با شهرهاشون ذکر میکنم اگه فکر میکنید با خوندن اسم شهرتون و قضاوت اون ناراحت میشید نخونید! 

 اینا نظر و برداشن منه تا بدین لحظه و حق خودم میدونم تحلیل هامو ب شیوه خودم بنویسم :) 

اگه میخونید مرسی !

بگذریم بریم سر اصل مطلب !


×شیوا 

شیوا ی دختره ترک و اهل تبریز بود و ی دختره فوق العاده دروغگو و بد ذات بود یکی از منفور ترین آدمایی بود که تا حالا دیدم ! 

از وقتی باهاش آشنا شدم از هر چی تبریز و تبریزی متنفر بودم ... انقدر ترم‌  اول و بهم سخت کرد که از خودش و شهرش د مردم شهرش و فرهنگشون متنفر بودم!

×آیدا 

آیدا ی دختره ترک و اهل تبریز بود و خیلی مهربون ‌آروم متین و دوست داشتنی بود ... 

×طلا

طلا ی دختر ترک و تبریزی ی دختر آروم‌ و در عین حال شیطون و اهل امتحان کردن هر چی مثل سیگار و ... ! باهاش هم اتاق نبودم اما همیشه از معاشرت باهاش لذت میبردم ! خیلی دوست داشت بدونه دوست پسر دارم یا نه و وقتی میگفتم نه میگفت مگه میشه؟؟ و مثل بقیه میگفت اصلا بهت نمیاد :)

ی چن تا دختر تبریزیه دگ هم‌ بودن که زیاد باهاشون نبودم اما میشناختمشون و واقعا جز غرور و خود برتر بینی ازشون چیزی ندیدم ...

 معاشرت با شیوا کافی بود تا از تبریز و مردم و بچه هایی که اونجا تربیت میشن متنفر شم اما ترم ۳ که با آیدا آشنا شدم ۴ ماه توی ی اتاق باهم زندگی کردیم و دیدم هستن آدمایی که از اون شهرن اما رفتارشون درسته ...

دگ از تبریزیا متنفر نیستم اما از شیوا همچنان حاالللممم بهم میخوره !


حالا چرا با تبریز شروع کردم نمیدونم  

لازمه بگم با ترکا خیلی بودم اما اصلا راضی نیستم باهاشون هم اتآق شم !! شمام نباشید بهتره :)


و اما به... به .. به

بهترین و مهربون ترین دختر ها رو دخترای  سبزه و دوست  داشتنی جنوبی میدونم !

×الهام

الهام ی دختره از کشکلمونی که سمت بندرعباسه ، ی دختر روستایی با مهربونی و نازی و سادگی خاص خودش که تو این چند روزه انقدر مهربونی و دوستی بهم ابراز کرده نمیدونم چطور میشه جبران کرد ! من ب شخصه نمیتونم انقدر مهربون باشم اما الهام هست ... آرزو میکنم مهربون تر از خودش همیشه جلوش در بیاد :)


×کبری

کبری ی دختره اهوازی و مهربون و متین و محجوب و کسی که خوب بلده همیشه سرش تو کار خودش باشه :)) این اخلاق آخرش و خیلی دوست دارم !!!


این دو تا رو من واقعا در عجبم از شدت خوبیشون ! وقتی بدون انتظار از کسی اتاق و جمع و‌جور من حیرون میمونم ،‌ من آدمی نیستم که بخوام تو اتاق خیلی از خود گذشتگی کنم و تنهایی بخوام ی حرکتی بزنم باید بقیه هم بلند شن اما اینا نه و این عجیب ترین کار برای من محسوب میشه !

کاش همه بچه ها آنقدر خوب باشن :)


×هدی

هدی ی دختر گیلک اهل لاهیجان ی دختره پر حرف بی ملاحظه و منفی ، خیلی ترم یک باهم کنتاکت داشتیم توی اون اتاق مسخره! البته کنتاکت ها دوتایی نبود من و چند نفر دگ با اون و سر بی ملاحظگی هاش بود همیشه .. 


×شیما 

شیما ی دختر ترک و اهل سلماس بود که خیلی دوسش میداشتم و دارم و کلا ی دختر آروم و بی آزار بود فقط زیاد تو فکر درس و مشقش نبود و نیست و البته من فکر میکنم اصلا استعداد این درس و نداره و بخاطر همینه که زیاد براش تلاش نمیکنه !


×مونا

مونا ی دختر ترک و اهل تالش بود که شیرین و خون گرم و البته شلخته و بی خیال بود ..‌ ترم یک باهاش هم اتاق بودم و همیشه بهش میگفتم یکم مرتب باش اونم بلافاصله بعد تذکر هام خودش و مرتب میکرد اما هی باید بهش میگفتی تا مرتب و تر و تمیز میموند ...

با این حال خودش و سوتی هاش دوست داشتنی بودن :)


×آرینا 

آرینا ی دختر کورد و اهل مهاباد بود و اونم رفیق هدی و خیلی بی ملاحظه تشریفات داشت اما یکم ساده تر از هدی بود و البته مهربونم بود اما خب مثلا شلخته هم بود ... براش مهم نبود ظرف غذاش ۴ روز نشسته گوشه آشپزخونه باشه یا نه !   اینش همیشه اذیتم میکرد ...


×زهرا 

زهرا ی دختر تورک و اهل تکاب بود خیلی مهربون و پر حرف و فضول بود دوسش نداشتم ، هیچ ازم سوال میکرد توی هر رفت و آمد به اتاق سلام‌میداد و روی اعصاب بود ...


×فردوس

فردوس ی دختر کورد اهل سقز که مهربون پرحرف شاعر پایه داستدار جغد و اهل تمارض  و از اونا که خودش و میزنه به اون راه و به کسی نیاز داره که نازشو بکشه و من از این باب هیچوقت دوست نداشتم ساپورتش کنم ... آخه تو حیطه کاری من نیست و باید بگم دنبال شوهره ! شاید ببینیش و چند جلسه ببینیش متوجه نشی اما منی که یکم رابطه ام نزدیک تره میدونم که بی میل نیست ! دوست دارم شوهر کنه بره چون بیشتر از درس بهش نیاز داره و تمام‌ فکر و ذکرش همونه :)


×شقایق 

شقایق ی دختره کورد اهل سقز و خیلی با سیاست وخوش گذرون ، در عین‌حال مهربون و موقع خوابش رو اعصاب ... با یک جیر کوچیک تخت هم‌ نمیتونست بخوابه و این برای کل بچه های اتاق روی مخی محسوب میشد !‌


×فائزه

فائزه ی دختره‌ قزوینی مهربون کمی مغرور و خود برتر بین و اهل بگو و بخند ،‌ دوست آیدا لود و دوسش داشتم !


×هانیه

هانیه‌ ی دختر تورک و اهل خوی که آروم و بی سر و صدا بود به حدی که سلام‌ هم نمیداد هیچوقت ؛‌ انگار اصول و روش برقراری ارتباط رو بلددنبود اپا مهربون بود بهم اجازه داده بود هر وقت خواستم از اتوش استفاده کنم :)


...

البته دختر زیاده ولی من فعلا فقط هم‌اتاقی هامو گفتم و محرک‌ پست شدن این شناخت ها و نظرات هم بخاطر به وجد اومدنم از حجم زیاد مهربونی دختر بندر های اتاقمونن  



...

فردا اولین جلسه طرحه از صب ۸.۵ تا عصر ۶ کلاس داریم -_- 

و من الله توفیق ^____^




نظرات 3 + ارسال نظر
Dina شنبه 30 بهمن 1395 ساعت 01:34 http://Meine-taglichen-tweets.blogsky.com

مگه تو یه اتاق چند نفرید؟

ترم یک ۶نفر و سه ترم بعدی همیشه ۴ نفر بودیم !

روشناا شنبه 30 بهمن 1395 ساعت 15:12

سلام شیدایی خوبی عزیزم؟ من برگشتم کلیییی پست گذاشتی باید بشینم بخونمت حسابی

سلام روشنا گلیییی کجایی خواهر ؟دلمان تنگولیده بود برا کامنتات ، بوسس

روشناا دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 23:49

شیدااا فک کنم کلا از هم اتاقی شانس نیاوردی اکثرشون ک خوب نبودن و ی مشکلی داشتن! ایشالله این ترم از هم اتاقیات راضی باشی
هیچکدوم همشهری یا حتی هم استانی من نبودن خدا رو شکر
تو اکثرا با ترکا هم اتاقی بودی، من تو دانشگاه و ایضا تو کلاسو خوابگاهمون اهالی یک شهر اسمشو نبر(!!!) خیلییی زیادن ماشالله ک منم از اکثرشون دل خوشی ندارم :||
میدونی شیدا، بعضی وقتا ی جوکای قومیتی میسازن، اصلا نمیخوام بگم قبولشون دارم، ولی استثنائاً در مورد اهالی این شهر خاص و بهتره بگم اونایی ک من باهاشون سروکار دارم خیلی صدق میکنه
چقد زیاااد نوشتم ببخشید

اوووووههههه نگووو نگووو ! واقعا خوب نبود دو ترم اول :( ترم اول خیلی سخت تر گذشت :(( البته خودمم سخت گیرما اما واقعا باهام جور نبودن !
.
.
من خودم تورکم میگم دلم نمیخواد با تورک ها باشم :)) اگه بقیه هم نخوان بهشون حق میدم!
جنوبی ها ماهن ماه :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد