یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

از مجموعه خاطرات خاص...

امروز رفتیم مهمونی خونه‌ی دخترخاله مامان ... 

این دخترخاله یک شوهر داره نمیدونم چیه اما همیشه میاد و سر صحبت و با من باز میکنه، بعدم همیشه خانوم مهندس صدام میکنه! 

امروز یک اتفاق خیلی عجیب افتاد، اومد نشست رو مبل کنار من  و پرسید قرآن میخونی؟؟ الکی گفتم عاره چون واقعا حوصله نصیحت شدن نداشتم، اما قضیه خیلی جدی تر بود ، گفت هر روز میخونی؟؟؟ دگ گفتم نهه!  میگفت هر روز چند آیه بخون! گفت قرآن کامپیوتری دیدی؟ گفتم نه! رو کرد به مامانم و گفت چرا دخترتون قرآن نمیخونه بعد مامان هم میگه من که هیچ باباش هم میگه نماز بخونید -_- میخواستم بگم ببخشید به شما چه!!! 

بعدم همین جوری پوکر به حرفاش گوش میدادم -_- رفت یک قرآن آورد نشون مامان داد و مامانم آورد داد دست من ، منم یک نگاه کردم و خواستم ببرم بزارم سرجاش که صدام کرد گفت بیا بشین پیش من !!! رفتم نشستم پیشش و گفت یک صفحه ای رو باز کن، باز کردم و فک کردم الان میخواد برا من بخونه -_- دیدم میگه بخون منم شروع کردم الذین ... که گفت بسم الله الرحمن الرحیم .... منم برگشتم و بسم الله گفتم و دوباره خوندم الذین آمنو... آخر خط گفت این علامت میبینی این علامت کشیدنه باید بگی مآآآآب. گفتم باشه رفتم خط بعد دوباره یک جا کشیدن و یادآوری کرد خط سوم دگ کشیدنیارو خودم کشیدم و اونم آفرین و احسنت میگفت و آخر خط چهارم گفت صدق الله علی العظیم! منم باهاش هم خوانی کردم! و قرآن رو بستم ... بعدش گفت ببین علم سر آدم کلاه میزاره آدم میگه من بلدم، من مهندسم من دارم لیسانس میگیرم من دارم فلان مدرک و میگیرم و... گمراه میشه از راه راست منحرف میشه، قرآن بخون تا هم دلت آرامش بگیره و هم راه راست و گم نکنی! مغرور نشی و .... ، قرآن دلم آدم  و آروم میکنه به پدر و مادرت احترام میزاری؛ قرآن گفته حتی به پدر و مادرتون اُف هم نگید! علم و غرور آدم و منحرف میکنه روزی ۴ تا آیه ۵ تا آیه بخون! همین جوری به حرفاش گوش دادم و وسطا که منتظر بود تایید کنم میگفتم بعله بعله !! به عقایدش  نپریدم!!! هیییییچ وقت فکر نمیکردم یکی اینجوری ارشادم کنه هیییییچ وقت!!! به هر حال عجیب و جالب بود :)) 

نمیدونم چرا ازم این سوالارو پرسید اما کنجکاویش برام جالب بود ، آون وسطا خانومشم تاکید میکرد غرور باعث میشه خدا و پیغمبر و انکار کنی ! 

خلاصه رفته بودن تو فاز ارشاد من 

.

.

هی هم آمار درس و مشق منو میگیرن، حس میکنم یک کیس مناسب داره میخواد منو برسونه بهش


حیف بود ننویسم این خاطره رو  

______________________________________________

این گلا تقدیم به همه‌ی کسایی که این پست و خوندن 



نظرات 1 + ارسال نظر
شباهنگ پنج‌شنبه 2 شهریور 1396 ساعت 23:25 http://nebula.blog.ir

مشکوک بودن

خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد