یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

جبرِ شکم

هوا سرد تر شده و من عاشق این سرمام :))

پرانرژیم میکنه :)))


مامان مدام بهم میگه که برم آزمایش خون بدم، نگران رژیم غذایی جدیدمه، درکش میکنم. 

برای راحت شدن خیال خودم و خودش هم که شده بزودی این کارو خواهم کرد. 

اینجا تو دانشگاه یک درمانگاهی هست که چندتا دکتر و متخصص داره میرم همونجا به دکتره میگم برام آزمایش بنویسه.  


...

یک استاد برای درس حمل و نقل شهری‌مون داریم که دوستش دارم، از گروه عمران میاد ، معلومه از اون عقده‌ای هاش نیس. 

میگن تو اروپا درس خونده، اطلاعات فرا منطقه ایش هم خوبه، انگلیسی هم فووولللل -_- 

اون کتابه که ازش تدریس میکنه انگلیشه و میگه ترجمه اش رو دوست ندارم -_______- 

بعضی اصطلاحارم به ما انگلیس میگه -_- 

اولاش یکم با کلاس ما مشکل داشت و با روحیات شاد ما آشنا نبود ولی حالا اوکی شده و پا به پای ما شوخی میکنه و میخنده  

من تدریسش رو دوست دارم و میتونم باهاش ارتباط بگیرم، چون کار دگ‌ای جز درسش باهات نداره و مثل بعضی از استادا مدام در حال آنالیز اعتقادی و رفتاری دانشجو نیست :))


...

دیروز نهار قیمه گیاهی پختم ، عالییییییی شده بود ، همچییش عاااالیییییی بود :))) سیب زمینی های کنارش هم بد چسبیییید :))))

انگار دارم کدبانو میشم

البته بهتره یادآور بشم یک موجود متنفر از آشپزی بودم :/// 

دگ ببین جبر چه میکنه با آدم دیگه!!!!


:)


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد