یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

۳۷۹

کلا از وقتی یادم میاد اکثر اطرافیان جلو من یکسری محافظه کارهایی در مورد رعایت ادب داشتن... مثلا بارها دیدم بهم اشاره کردن که جلو من مودب باشن یا به محض اینکه من به جمعشون اضافه کلمات و اصِطلاحاتشون  عوض شده ...

این برام خوش آینده چون نمیتونم هضم کنم مدل اونا رو،  ولی گاها هم خندم میگیره به موذب بودناشون  


...

دیروز یک دختره با خرس صورتیش اومده بود سالن مطالعه :)  :////

از وقتی از جاش بلند شد  و خرسشو بغل کرد و رفتن بیرون، همینجوری ماااااات نگاش میکردم   تو دلم گفتم خدااایااااااا...     


...

دانشگاه یک بسته صبونه میده شامل: یک بسته خرما، ۹ تا تخم مرغ، دو تا کره ۵۰ گرمی، یک پاکت شیر ، یک پاکت آبمیوه، پنیر، کرم کنجد و بقیه اش یادم نیست. بعد هزینه این بسته ۱۵ هزارتومنه، ینی ۱۵ تومن از حسابت کسر میشه میتونی رزرو کنی بری بگیری بسته ات رو، خب با قیمت های نجومی الان این بسته و قیمتش خوب و به صرفه است.. بعد حالا چند روز پیش دیدم خانم نظافتچی خوابگاه به دخترا میگفت این بسته رو رزرو کنید من ۱۵ تومنتون رو بهتون میدم.. تا جایی که فهمیدم ۲ تا از دخترا قرار شد رزرو کنن براش! انقدر حرص خوردم!!! این حق برای دانشجوهاست نه برای یک فرد عادی! حالا شاید یکی بگه دانشجو بسته اش رو میده پولش رو میگیره ولی بنظرم دانشجو هم حق فروش امکاناتش رو نداره ... اینجوری دگ سنگ رو سنگ بند نمیشه!! 

ملتم که ماشاالله خوب راه  دور زدن و چاپیدن و بلد شدن! 

کاش وضع اقتصادیمون این نبود و همه تمرکز داشتند و میتونستند وقت بگذارن و مطالعه کنند و آگاهی شونو بالا ببرند.

کاش دغدغه هامون چیز دگ‌ای بود :)


...

امروز رئیس بهم پیام داده بود حالتون خوبه؟؟ زحمتهای ما کم شد بهتر شدید؟؟ 

نوشتم بله خداروشکر بهترم؛ تازه به روال جدید عادت کردم.

ازش پرسیدم وضعیت موسسه چطوره؟

گفت اولش که شما نبودین یکم ناهماهنگی پیش اومد، حالا داره بهتر میشه ولی مثل کار شما نمیشه! گفتم خب خداروشکر که بهتر میشه و ممنون بابت لطفتون.


ادبه رئیسه باعث میشه که اون هرچقدرم موذی باشه بازم  اجازه نده باهاش بد حرف بزنی.. خلاصه که اومد ازم یک خبری گرفت و رفت و ازش ممنونم :) 

آخرین وسیله ها رو که بردم تحویل دادم، خودش نبود، ازش اجازه گرفتم که وسایل رو به مسئول دفترش بدم.. بهم گفت یک موقع بیارین که ببینمتون، خوشحال میشم و .. گفتم منم خوشحال میشم ببینمتون ولی بعدا توی یک فرصت مناسب میام خدمت میرسم. فعلا وسیله ها رو میدم شاید لازمتون بشه به این زودیها..


خلاصه اینم اینطوری :)


...

من آدم ولخرجیم انگار، زیاد حواسم به دخلم نیست... آخراش که داره ته میکشه به فکرش میرسم، سال های اول دانشگاه مامانم گفت به بابا میگم دوهفته یکبار برات پول بریزه همش و یکجا خرج نکنی، بعد ولی بابام قبول نکرد، گفت باید یاد بگیری برای یک ماه پولتو مدیریت کنی... 

من حس میکنم یکم از استرس و اضطراب پنهانمه که پرخوری میکنم... اونم بیشتر پرخوری هله هوله!  

خلاصه الان هله هوله زیاد میخورم و پولمم ماهانه به حسابم واریز میشه ...

اول هفته به خودم گفتم حق نداری این ماه پول کم بیاری، 

اول هفته ۱۰۰ تومن تو کارتم پول داشتم، 

فردا میخوام برم ۲ تا تخم مرغ و یک دونه نون بربری بخرم برای صبح جمعه ام! که میشه ۳ تومن و خورده ای تقریبا. 

بعدم فردا میخوام هانی بالم برم :/ اونم میشه ۱۱ تا ۱۷ تومن، به نسبت سفارشم  

فردا ۲۰ امه، ینی تا آخر ماه ۸۰ تومن میمونه برام  

ینی شاید فقط بتونم یکبار برم میوه بخرم و چند تا هله هوله برای بقیه اش ....


کاش بابام قبل سر برج برام پول بریزه

نه باید درست کنم این بعد از شخصیتمو ! البته الان بیشتر احتمالا برا استرسه که میخورم و میخوام

درست میشه اینم ان شا الله  


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد