یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

۳۸۰

به خودم قول دادم آخر هفته ها تفریح کنم، حتی شده برای چند ساعت ولی اون ساعتارو به ساز دلم برقصم، عوضش طول هفته رو  نه :))ینی تمرکزم روی درس و مشق باشه  

گویا فقط ۱۰۴ روز تا کنکور مونده :/ 

الان توی یک کافه نشستم، خیلی شلوغه و  پر پسر.. به طرز عجیبی چند تا اکیپ پسر نشستن! 


اومدم و از شانس عزیزم میز کنار پنجره خالی شد و به گارسن گفتم میشه اون میز و خالی  کنید من بشینم اونجا؟! گفت چشم و بعد تا دوباره به میز نگاه کردم دیدم یک دختره اومد نشست ://

بعد یارو رفت با دختره حرف زد و بعد چند دقیقه دختره اومد به من گفت من نمیدونستم اونجا رو رزرو کردید بفرمایید اونجا :////


رزرررو! !!! ؟؟؟  رزرو کدومه خواهر من.. دفعه اولمه، اومدم اینجا رو تست کنم  

حالا پنجره رو به خیابونه.. جای خاصی نیست :) 

 دختره گاها چپ چپ نگام میکنه ببینه از پنجره چه استفاده ای میکنم...

عع راستییی :) هانی بال نرفتم اومدم اینجا  





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد