یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

دانشجویی با ما چه ها که نکرد ><

امروز مامان  رفت مراسم ۴۰ ام یکی از اقوام تهران! 

تازگیا میبینم چقدر وابسته اش شدم منی که بهم میگفتن چطور آنقدر بی احساسی؟ :/// چرا دلت تنگ نمیشه برا خونه!؟! 


الان نسبت به ۳ سال پیش خیلی بیشتر دلم برا خونه و مامانم و بابام و خواهر تنگ میشه! 

همشونو خیلی محکم و سفت میبوسم که یک وقت حسرت محکم بوسیدن و سفت بغل کردنشون به دلم نمونه، البته این مدل ابراز احساسات فقط‌ برای خودم لذت بخشه اونا میگن چخبرته؟! یوااش! !!!!!

دگ به هرحال آدما تغییر میکنند! عجیبه ولی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد