پست قبل و که دوباره خوندم، دیدم عع! توی حال و هوای بغض و گریه و احساسات درهم سر ظهریم، صحبتام چقدرررر خبیثانه جلوه کرده !
یاد آرزوی موفقیت بعد استعفام افتادم .. بهشون گفته بودم از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت دارم... انگار حالا آرزوم از صمیم قلب نیست دگ
هعیییی!
لابد بعد تموم شدن فعالیت های هورمون های عزیزم دوباره منطق بهم غلبه میکنه و برمیگردم به این حس که خب براشون از صمیم قلب آرزوی موفقیت میکنم و میگم اوکی بابا... اصلا به درک! برن جلو ببینیم ..
فقط از ما دور باشن
دگ اینجوریاس :/