یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

فوبیا

از فوبیا هام... تبریک گفتن و تسلیت گفتن تلفنی هست! 


امروز باهاش مواجه شدم! بدنم داغ میکنه و ضربانم بالا میره :)

شوهر عمم فوت شدن و زنگ زدم بآ عمم و دختر عمم صحبت کردم... درسته که نتونستم تاب بیارم و توی آه و ناله و گریه باهاشون همراه شدم اما راضیم از خودم :)


خدا بیامرزتش. ..

نظرات 1 + ارسال نظر
پرستش جمعه 23 فروردین 1398 ساعت 23:15

تسلیت میگم
واقعا سخته خدا صبرشون بده

ممنون
بله واقعا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد