یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

دغدغه یک کنکوری! 5

کنکورم سه هفته دگ است.. اما من به جای با انگیزه تر بودن ... شلم  :(( 

بجای اینکه این پله های آخر کم نیارممم.. سرم همش تو گوشیه!

خسته نیستم ولی هعی حس میکنم آخرش گند میشه!! 

تهاجمی درس نمیخونم! تدافعی عمل میکنم! نگرانی و غز زدن تو سر خودم و در پیش گرفتم.. علی رغم میل باطنیم. ..


به مشاورم پیام دادم ببینم چه نسخه ای داره برام‌...

تو خونه مامانمم تمرکزم و بهم میزنه... شاید برم خوابگاه .. با اینکه اونجام خیلی سختی خودشو داره... چون باید غذا درست بکنم و خرید برم و....


ولی دگ اینجوریم فعلا..

یک هفته است تو افق محوم!  

غضه روزهای نیامده رو میخورم :)

هعییییییییی روزگار، باز چه درسی داری؟ :)



دخترا :/

دارم به فکر میکنم که چطور اکثر دخترا به این که فلان شال و با چی ست کنن یا پالتو چه طرحی بخرن فکر میکنن.. یا چطوره که هر بار قبل بیرون رفتن کلی وقت میگذارن و آرایش میکنن! چطوره اونا برا این کارا شوق دارن ولی من ندارم؟! چرا؟ 

ست کردن لباس یا رنگ رژ یا آرایش تو زندگیم به قدری تو حاشیه است که کلا میتونم بگم آخرین چیزین که نوبت به فکر کردن بهشون میرسه! عجیبه والا ! 

...


دلم میخواست حس میکردم که راحت میتونم کار مورد علاقه ام و پیدا کنم و درش مشغول شم تا اضطراب کنکورم کم بشه! 



نمیدونم والا قراره چی بشه ... فقط دلم نمیخواد نتایج بد و تصور کنم :)

...


خیلی دلم یک سفر میخواد... یک ذهن سر به هوا و بیخیالم میخوام

سال نو

سال نو مبارک