کردها رو خیلی دوست دارم، یک مهربونی و اتحاد خاصی دارند،
توی خوابگاه هم اکثرشون روزه میگیرند.
درسته که اخلاق فرهنگی زیادی باهاشون حس میکنم اما بین خودشون و به طور کلی چهره مثبت و قشنگی دارند تو ذهنم :))
امروز دیدم یک اتاقی قبل افطار برا خودشون شام درست کرده و توی اتاق هم سفره افطار پهن بود... من که روزه نمیگیرم یهو دیدم عع سفره افطار!!! کلا برام یک حس قدیمی تازه شد... خوشحالم که آنقدر معتقد هستند و واجبات دینی شونو به جا میارن :)))
×یک چیزهایی که از کردها همیشه دیدم رو اینجا مینویسم :)
اینکه هرگز هرگز هرگز به زمان غیر مادری صحبت میکنند... مگر خیلی مجبور باشند! این یکم آزاردهنده است اگر تو جمعشون باشی و متوجه نشی چی میگن.
بیشترشون ترجیحشون اینه با هم زبون خودشون هماتاق باشند.
اعضای اتاقی که بچههاش کرد هستند خورد و خوراک هاشون باهمه و خوب با هم مچ میشن :)
آدمهای راحتی هستند، کم دیدم یکیشون خودشو بگیره!
همیشه بزرگترین کتری روی گاز برای یک اتاقه که بچههاش کردِ!
فکر کنم لازمنیست بگم که چقدر با معرفت هستند و اگر ازشون چیزی بخوای با جون و دل بهت کمک میکنند.
...
کلی دوست کرد دارررم :)) خوشحالم که اینطوره... ینی تونستم با افراد با فرهنگ خیلی متفاوت اوکی بشم و حتی دوستیای شکل بگیره که وقتی هم و دیدیم کلی صحبت کنیم :))
...
آران همچنان رفتارهاش آزار دهنده است و منم چوب خط درک کردنم پر شده :) احتمالا تصمیمی که برای خیلی از دوستام گرفتم و براش بگیرم و خودم و زیاد تحت فشار نگذارم :) مثل خیلی از دوستای قبلیم.
...
امروز سر کلاس طرح حسابی کار کردیم :)) چسبید! بعد مدتها :)
...
برای کنکورم ولی کاری نکردم!
...
کتاب چای نعنا منصور ضابطیان رو دارم میخونم :) کتاب خوبیه... اما نه عالی :)
اولین سفرنامهای هست که دارم میخونم :) و خوشحالم :))