یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

دغدغه یک کنکوری! 9

کردها رو خیلی دوست دارم، یک مهربونی و اتحاد خاصی دارند، 

توی خوابگاه هم اکثرشون روزه  میگیرند.‌

درسته که اخلاق فرهنگی زیادی باهاشون حس میکنم اما بین خودشون و به طور کلی چهره مثبت و قشنگی دارند تو ذهنم :))

امروز دیدم یک اتاقی قبل افطار برا خودشون شام درست کرده و توی اتاق هم سفره افطار پهن بود... من که روزه نمیگیرم یهو دیدم عع سفره افطار!!! کلا برام یک حس قدیمی تازه شد... خوشحالم که آنقدر معتقد هستند و واجبات دینی شونو به جا میارن :)))


×یک چیزهایی که از کردها همیشه دیدم رو اینجا مینویسم :) 


اینکه هرگز هرگز هرگز به زمان غیر مادری صحبت میکنند... مگر خیلی مجبور باشند! این یکم آزاردهنده است اگر تو جمعشون باشی و متوجه نشی چی میگن.

بیشترشون ترجیحشون اینه با هم زبون خودشون هم‌اتاق باشند.

اعضای اتاقی که بچه‌هاش کرد هستند خورد و خوراک هاشون باهمه و خوب با هم مچ میشن :) 

آدمهای راحتی هستند، کم دیدم یکیشون خودشو بگیره! 

همیشه بزرگترین کتری روی گاز برای یک اتاقه که بچه‌هاش کردِ!

فکر کنم لازم‌نیست بگم که چقدر با معرفت هستند و اگر ازشون چیزی بخوای با جون و دل بهت کمک میکنند.



...

کلی دوست کرد دارررم :)) خوشحالم که اینطوره... ینی تونستم با افراد با فرهنگ خیلی متفاوت اوکی بشم و حتی دوستی‌ای شکل بگیره که وقتی هم و دیدیم کلی صحبت کنیم :))


...

آران همچنان رفتارهاش آزار دهنده است و منم چوب خط درک کردنم پر شده :) احتمالا تصمیمی که برای خیلی از دوستام گرفتم و براش بگیرم و خودم و زیاد تحت فشار نگذارم :) مثل خیلی از دوستای قبلیم.


...

امروز سر کلاس طرح حسابی کار کردیم :)) چسبید! بعد مدت‌ها :)


...

برای کنکورم ولی کاری نکردم!


...

کتاب چای نعنا منصور ضابطیان رو دارم میخونم :) کتاب خوبیه... اما نه عالی :)

اولین سفرنامه‌ای هست که دارم میخونم :) و خوشحالم :))


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد