یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

۲۶ مرداد ۹۸

گاها که میام وبلاگم میرم بخونم ببینم پارسال این موقع چیکار میکردم؟؟ 


الان رفتم سر زدم به آرشیو دیدم پارسال همچین روزی جلسه معارفه ام بوده توی اون موسسه :)))


و الان که نگاه میکنم میبینم چقدر تغییر کردم نسبت به پارسال اینموقع :))

خیلی چیزها یاد گرفتم.. خیلی از نگرش‌هام عوض شده :))

یادمه وقتی میخواستم وارد این کاره بشم حس میکردم آخرش الکیه... ولی الان میبینم نه واقعا برام مفید بود :))

هرچند آخرش با دلخوری تمومش کردم اما کلی تاثیرات مثبت هم روم داشته :))

...


پریروز تولد رئیسه بود 

منم دعوت کردن...

رفتم خوشحال شدم همکارام و دیدم ولی بنظرم شرایط اعضا واقعا افتضااااااححححح بود افتضااااااححححح ... به قدری لوس و مسخره که حد نداره :))


اون موقع که من مدیر بودم شوخی اضافه نداشتیم... اینایی که من دیدم از دم پر رو و شیت! 

الان خدا رو شکر میکنم که نیستم باشم و همچین اعضایی رو بخوام تحمل کنم!!!! 

همون روز بعد تولد هم به همکارم گفتم اونا چی بودن؟؟ جواب نداد :))) اما من بازم گفتم و گفت نه اونطور هام نیس فلان و بهمانه و ... 

گفتم بالاخره من نظرم گفتم که باید جمعشون کنید .. اما باز هر طور خودتون صلاح میدونید!

درونن ولی حرص میخوردم از دستشون ... حس میکردم اونهمه من اونجا رو جمع و جور کردم آخرم یه عده اومدن ریدمان کردن (شما ببخشید ) 


خوب شد نیستم ببینم چه بلبشویی هست...

کاش اصلا خبرشم نشنوم... 



رئیسه موقع استعفام بهم گفت هر وقت تونستی برگرد بهت احتیاج داریم...

ولی من توی همچون جو لوسی نمیتونم باشم!! ینی باید جمع و جور بشن.. والا من نمیتونم باهاشون کار کنم..

حتی  خدایا فکر کردن بهشونم حالم و بد میکنه

و البته دو تا همکار بی خیال !!!! 



...

 امروز رفتیم سمت جنگل و نهار و عصرونه رو  اونجا زدیم و کلی عکس گرفتم از خودم و گاو و ابر و گیاها :))

خوب بود...



... 

تا ببینیم سال بعد این موقع کجام ؟؟ 

:))))))


نظرات 2 + ارسال نظر
حمید شنبه 26 مرداد 1398 ساعت 01:43 http://www.khodrofanni.blogsky.com

سلام

چه اتفاق بدی!

اگه درست برداشت کرده باشم اون اداره الان از نظم افتاده.

امیدوارم کارات خوب پیش بره. چه بگم والا. آدمی زاده و هزار ماجرا.

شاید من جای اون مدیره بودم اوضاع بدتر می شد. نمی خام یک سره قضاوت کنم.

اما اصولا نظم و سکوت برام خیلی مهمه تو کارام.

بله خیلی سختشونه اما منم شرایط موندن نداشتم

پرستش شنبه 26 مرداد 1398 ساعت 17:27 http://Parastesh550.blog.ir/

سلام مـــیم بانو
احوال دلت چطوره قشنگم
انشاالله سال دیگه این موقع به هر آنچه که میخوای برسـی

سلام پرستش مهربووون
خوبم الحمدلله
ایشالله توم همین طور عزیزدلم

پرستش آدرس وبلاگت درسته؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد