یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

آبان ۹۸

چند روز پیش داشتم به دوستم میگفتم من دوست ندارم برم برا کشوری وقت و انرژی بگذارم که سیاست‌هاش علیه معیشت مردمیه که سالها کنارشون زندگی کردم!! 

‌.

.

دیروز که بیرون بودم و رفتم یکم قدم بزنم از خودم پرسیدم مگر میخوام تو سیستم اینجا غرق بشم؟؟ دوست دارم؟ 

جوابم منفی بود! چون اینجارم دوست ندارم...

اما تغییر اینجا رو دوست دارم.. دوست دارم در این تغییر سهیم باشم!! 

الان که زیر سایه بابام توی آسایشم همش به این که اگر منم مثل میلیون ها نفر دگ بودم این شب ها رو چطور سپری میکردم؟؟ منم خشمم رو با آتیش زدن تخلیه میکردم؟؟ یا با فریاد؟؟؟


چرا الان میترسم برم داد بزنم!!! 

همه ما بیرون نمیریم چون میترسیم، چون به این مدیریت بی ثبات اعتماد نداریم؟؟ از انگ خوردن به خودمون میترسیم!! 

ترسی که به حق هست اما قطعا یک حدی داره و واقعا امیدوارم یک حدی داشته باشه!!!!

معلوم نیست اگر زیر سایه آسایش بابام نبودم الان من کجا بودم!! امشب برنامه ام چی بود!!

نظرات 1 + ارسال نظر
Fatima سه‌شنبه 28 آبان 1398 ساعت 00:59

فکر کن بخاطر قطع کردن نت برگشتم ب دوره ای ک نه تلگرام بود و نه اینستا..
منم مثل تو وضعیتم خوبه اما همش فکرم درگیر اوناییه که ب اسم حمایت از اونا فاتحه شون داره خونده میشه

هوم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد