یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

۱۵ تیر ۹۹

امروز رفتیم جلسه و یک یارویی همکاره اون دختر دیروزی یک جور تابلویی از دستم دلخور بود 

چون طرف روانشناس هم هست یک مدلی با تکنیک حرف میزنه منم چون خودم یک مدت باهاشون کار کردم میدونم چجوریان :)))) خلاصه کوتاه نیومدم و بالاخره حرف خودم و اوکیش کردم. البته کلا سه نفر بودیم که من و یک نفر دگ هم عقیده بودیم و این یارو هم هعی میخواست بگه من درست میگم! که هر بار گفتم زککک :))) 

خلااااصه :)))) خوشحالم که جلو همچین آدمایی وایمیستم هرچند هنوز ناشی گری خیلی دارم و باید کار کنم و تمرین :)

...

من آدم لجبازی نیستم، البته حرف دوستامه، خودم حس میکنم بستگی به برخوردش داره که چه روی من و صدا میکنه :) اما پافشاری روی صحبت هام و دارم و کاری که فکر میکنم درست هست رو انجام میدم و حرفی که فکر میکنم درست هست رو میزنم و بحث میکنم در موردش :))) 


اون دختر پر روعه دیشب دگ جوابم و نداد :))) خیلی خوشحالم که جوابش و دادم و فهمید با احمقا طرف نیست. 

...

امروز با مامانم حرف میزدم میگفت جلو پر رو ها وایسا اما با ادب! هیچوقت ادب و زیرپا نگذار چون بعدش حرفت بی اهمیت میشه. کاملا باهاش موافقم. بعدم میگفت همیشه حرف حق رو بزن و بعد هم عذاب وجدان نگیر که چرا مطابق میل فلان کس حرف نزدی و فلانی ناراحت شد و... 

:)))  دیدم چقدر راست میگه..


باید اینم تمرین کنم کم کم ناراضی بودن آدما برام خیلی کم اهمیت بشه :))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد