یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

277-

ساعت 2/5 ظهر زدم بیرون !

2/5ظهر جمعه :| 

بعد دوباره اون مزاحمت های کوفتی کشوندم سینما !!!

تو راه سانس های نزدیکترین سینما رو چک کردم دیدم عه فیلمی  که میخواستم 45 دیقه دگ شروع میشه ! 

فیلمه سلام بمبئی بود :)

دوسش داشتم .... یعنی راضی بودم وقتی اومدم بیرون :) 


دوباره سریع حرکت به سوی خوابگاه !!! 


...

دلم برای استاد " نون " تنگ شده ! تو این یک هفته که نبود ، راهرو اساتید بی صفا بود !!!

شاید سه ترمه بهش عادت کردیم و هر روز یا یک روز درمیون تو دانشگاه میدیدیمش !! 



276-

دارم به ته مسخره ی این دنیا فکر میکنم ! 

اینکه بمیری ... اینکه این چرت و پرتای اون دنیا و مجازات و فلان و بیسار و ... که اصلا معلوم نیست هست نیست ! من کیم تو کیی ؟؟؟ هممون از اولش فرو شده تووگوشمون !



فعلا فقط ترجیح میدم هندزفری رو محکم تر فرو کنم و رو به دیوار دراز بکشم تا اشک ها راحت تر جاری شن :)

275-

ب واقع حوصله ی هیچ چیز نیست ، حتی خودم ! 


 آدم ی چیزهایی رو ندونه خیلی بهتره تا اینکه بدونه و مجبور شه غصه ی چیزهای دیگه رو بخوره!!


...

کاش این هم اتاقی ها زود تر پاشن برن ! شب یلدارم نباشن !! 

اصن نگاشون میکنم حالم بدتر میشع ! 

اه به همه چی ...




274 -

عاشق دیزاین داخلی مدرنم !!! 

محشره و خلوت ! 

البته شاید خوب باشه ی قسمت از خونه ام رو سنتی طور کنم ! کوسن و فرش و پرده و روکش مبل و آباژور و همه و همه از معماری اصیل ایرانی و آبی کاشی هاش نشات گرفته باشن ! اما همچنان مدرن بودن کلیت فضا برام اولویته ! 


من و مامانم حالمون از بوفه بهم میخوره  ... یعنی اول مامانم حالش بهم میخورد بعد به منم توضیح داد الان منم ازش حالم بهم میخوره ! 

خب که چی واقعا بوفه؟؟؟؟؟


اولین چیز جذاب هر خونه برام خلوت بودنشه ! شلوغ بودن کلافه ام میکنه ! ی سری خونه های آمریکایی رو دیدین تو فیلما ، که اوپن و (داخل و روی) کابینت ها تا خرخره پره ؟! :/ حاااااللللممم بهم میخوره از اون خونه ها !!! 

خونه های قهوه ی و کرم هم همین طور ! گرمی زیاد خفه کننده است برام ،قلبم میگیره :/

سفید خوبه ^_______^ کل دیوارها بجز یکی سفید باشه ، بعد بقیه وسیله ها هم طبق قانون رنگی خاصی نباشن ... 

بعد قطعا آباژوره ی مدل خیلی خاص باشه ! از اون زشت و خشنا ! آره واقعا زشت باشه ! ی جوری که از شدت زشتی جلب توجه کنه :))) چه ایرادی داره ، چیز زشت هم از ی جنبه ای خوبه ^_^ 

بعد اصلا خوشم نمیاد رو میز جلوی کاناپه یا روی میز تی وی چیز میز باشه ! اصلا میز تی وی کلا لازم نیست ! همون تی وی رو دیوار باشه کافیه !

البته باید بگم عمده دلیل بنده برای خلوت بودن ، عدم اتلاف وقتم واسه این چیز میز های دکوری و بی مصرف هست ! 

واقعا آدم چرا باید زمانش رو واسه تر و تمیز نگرداشتن این چیز ها بذاره ! من که فراریم !!! مامانمم :)) 


شاید باورتون نشه اما ما ی فامیل داریم انقد ور و وسیله تو خونش زیاده که آدم نمیتونه به راحتی تکون بخوره، همش استرس اینو داره که ی وقت به این و اون نخوره ! شاید بتونم بگم 6-7 نوع قوری تو اقسا نقاط خونه هست چون به قوری علاقه دارن ! از دست گل و گلدون جا نیست ! روی میز تی وی پره از مجسمه و این چرت و پرتا :/

آنقدر وسیله زیاده تو خونه اصلا هیچ کدوم به چشم نمیاد! فقط اون شلوغی و تجمل تو ذهن آدم میمونه !

++++++

اولا که به من یا هیچکس دگ ربطی نداره که ایشون دوست داره خونه اش چطور باشه ؛ به ما چه ؟! اما واقعیت قضیه رو میگم ! دوما من این اظهار نظر رو هیچ جای دگ جز اینجا نکردم چون شما ایشون رو نمیشناسید فلذا بنده راحتم :)))


++ راجع ب اتاق ها هنوز نظری ندارم ! اما دوست دارم اتاق خوابمون ی پنجره از سقف هم داشته باشه ! یعنی آفتاب هر صبح مستقیم بتابه به تختمون و همون داستان سیندرلا و گنجشک ها و...هی تکرار شه ! خلاصه کلی رویایی ^_______^ 



به مبارکی و میمنت ! فردا کلاس نقشه کسنله  اما این به این معنی نیست که کاری نداریم و میتونیم بخوابیم ! برعکس !!! کلی کار داریم و قطعا باید بریم !!

هم گروهی های پرو ع هم همچنان ب غیبت شون ادامه میدن ! اما دگ واقعا برام مهم نیست ... 

فقط دگ درس عبرت که باهاشون همگروه نشم ! 

...


از قدیم گفتن ، هفته ی جدید ، لاک جدید ! یادتون باشه واسه اول هفته ی جدید ناخن هاتون رو خشگل کنید *_____*




شبخوش 


274-

گاهی بخاطر بحث و دعوا هایی که با بچه ها دارم سر به موقع انجام ندادن کار هاشون به خودم شک میکنم ، به اینکه چرا من همیشه آلارم هستم ؟ چرا همیشه غر ها رو من میزنم ، چرا همیشه من مراقبم که دیر نشه که استاد اینجاشو ایراد نگیره ، چرا من همیشه مواظبم کم کاری نکنیم که جلوی کسایی که میخوان زرنگ بازی دربیارن وایسم و بهشون بگم چرا این شکلی میکنی ! 


اینکه تو گروه من همش حواسم هست کی چکار کرد کی چکار نکرد ! بعد یعنی همه ی بحث ها رو من میکنم !

ترم پیش واسه کم کاری یکی از بچه ها من باهاش بحث کردم و با هم سر سنگین شدیم ! این ترم و تو گروه نقشه منم که به دو نفر فراری ها هی غر زدم و غیر مستقیم حرف هام رو گفتم ! تو گروه روش تحقیق موقع ارائه من داشتم هیچ حرص میخوردم که اینو اینجوری کنیم اونو اونجوری ! بعد هم گروهیم خیلی ریلکس حرفی رو میزد که نباید ! یا واسه ارائه تاریخ هیچکدومشون بی میل نیست که از پاور گروه های پارسال ارائه و خودمون درست نکنیم ! براشون مهم نیست که برن و قسمت ارائه شون رو بخونن ! من حالا گفتم اشکال نداره هر کی هر قسمتی که قراره ارائه بده رو هم خودش اطلاعات جمع کنه و هم ارائه بده ، تا حداقل کیفیت بالا باشه تا کمیت ! هر کی ی بخش کوچکی رو اما کامل و مسلط بیاره ! بعد خب اما میبینم که میگن پاور سال های قبل رو میخونم ؟! من الان چکارشون کنم ؟؟؟ چقد دگ من بگم نه بیاین خودمون کار کنیم ؟؟ بخدا بعضی وقتا ب خودم و عقایدم شک میکنم ! 

خب اونا علاقه ندارن به اندازه من ! تو همه ی گروه ها همینه ! توی هر گروه شاید یک نفر یا فوووووقش دو نفر بخوان واقعا کار کنن ! بقیه بدشون نمیاد که فرار کنن و از اینور اونور کار بیارن ! 


یا مثلا از وقتی تصمیم گرفتم کاری به کار بقیه نداشته باشم و سرم تو کار خودم باشه ، حرکت و رفتار غیر مرتبط بامن بچه ها از چشم ها افتادن و واقعا حرف مشترکی باهاشون ندارم ! 


نمیخوام نتیجه گیری کنم من چقدر خوب و اونا اخین ! نه اما میخوام به فاصله خودم و همکلاسی ها و دوستانم اشاره کنم ! به فاصله فکری و عملکردیمون !!!

به اینکه از وقتی خودم و درگیر ی سری افکار و عقاید فکری کردم چقد فاصله ام باهاشون زیاد شده !!!

رسیدن به خود ایده آلم من و تو این راه قرار داده! 

ادعا هم ندارم تو همشون پرفکت و بینظیر عمل میکنم ، اما دارم تلاش میکنم ! همین هم مهمه !!! 

نمیدونم چقد طول میکشه تا از این تنها بودن در بیام اما امیدوارم خیلی طول نکشه!

به خلوت بودن طولانی مدت علاقه ای ندارم ! 

شاید این اتفاقا خیلی هم بیراه نیست و واسه همه هست اما خب برای من واقعا عجیبه و ذهنم رو به خودش مشغول میکنه !


این راهی که میام و دوست داره ... اما یکم بدون هم فکر سخت میشه ! هر روز این سختی رو حس میکنم اما چون میدونم که این درسته یکم دلگرم میشم !!!

نمیدونم شاید بهتره تنها باشم و هی هر روز شک کنم و هی دوباره خودم و قانع کنم که نه اتفاقا این درسته ، شاید این مدلی ثابت تر میشه فکرم !

نمیدونم شاید مثل اون فیلما شه آخرش !


به قول آران چرا که نه ؟!!! :)))))


....

جدیدا هر چیزی که به ذهنم میاد که کاش بود و اگر بود راحت تر بودیم ، پشت بندش این مباد به ذهنم که قطعا ی روز اونم به وجود میاد ! مگ انسان های اولیه فکر میکردن وسیله ای به نام موبایل وجود خارجی پیدا کنه ی روز !!!


...


اون مرده چینی /ژاپنی رو دیدین که مدله ؟؟ خیلی باحاله ! خونه که بودم مامان ی کلیپی نشونم داد که ایشون خودش داشت حرف میزد و از خودش میگفت و از این که چطور همین قدر خوب و بقولی س...ک.س///ی مونده ! خیلی برام جالب بود !!! تلاش هاش و ناامید نشدن هاش من و مجذوب خودش کرد !!! 

ی حوری حکم بارون و سرما رو برام داشت ! همون طور که بارون و سرما من و فول انرژی میکنن ، دیدن تلاش ها اون هم منو پر انرژی کرد !!!! 


امیدوارم هممون همیشه یک بهونه برای فول انرژی شدن داشته باشیم :)))همیشه !! 

امیدوارم هممون انقدر روی عقایدمون مصمم باشیم که به راحتی درشون سست نشیم ، و همیشه بعد هر شک بیشتر بهش ایمان بیاریم!!! 

امیدوارم هممون هر لحظه بهترین خودمون باشیم 




لحظات جمعه ایه پرانرژی و پر خنده ای را به سمتت فوت میکنم