یک شیدای سرخ‌پوست
یک شیدای سرخ‌پوست

یک شیدای سرخ‌پوست

296-

چقد دلم نوشتن میخواد و چقد وقت نیست ! 

فردا مینویسم :))



زدم ترکوندم امتحان نظری نقشه رو ! استاد خودشم فهمید ... 

متلک بارونمون کرد ما هم همراهیش کردیم بس که خووووب نوشتیم :| 

البته سوالاش مثل همیشه شوک برانگیز بود !!! 

و غر غرهامون سر جلسه مبنی بر سخت بودن سوالا یا پیغام همیشگی ساکت باش :/ جواب داده شد و پوکر شده و دگ چیزی نگفتیم !!!

معماری ها بعد امتحانشون گریه میکردن:///

بندگان خدا با "نون" تا حالا درس نداشتن رفته بودن تو شوک که این امتحان بود یا تست هوش !!!



فعلا شب خوش ^____^


295-

چقد دلم میخواست امشب ی پست طولانی اینجا آپ کنم اما چه کنم که درس جانمان طول کشید و مجبور بودم واسه نهار فردا غذا درست کنم (حس خوردن غذای تکراریه سلف فردا نیست :) ) و کلا این شد که الان ساعت 2 شب هست و من تازه فرصت کردم بتونم بیان و چند سطری بنویسم !!


از یکشنبه تا چهارشنبه هر روز امتحان دارم و به واقع لههه :)

باشد که رستگار شویم :))

...

هنوز فکر کردن ب اتفاق دیروز قلبم رو چنگ میزنه ! 

یکی به بی عرضه گان مملکتی بگه شما که سیستمت عرضه نداره تو دو روز آوار برداری رو انجام بده و اون بندگان خدا رو از اون جهنم در بیاره پس غلط میکنی که ادعای مدیریت منطقه رو داری ... ( خیلی ببخشید اما اولا اینجا وب خودم هست و دوما حقیقت رو باید گفت )

هنوز باورم نشده اون تو کسی هست ... هنوز بی عرضگی برام هضم نشده ! 

همه ی این کارهایی که میکنن، پشتبندش کارهای رودی جولیانی یادم میاد که بعد اینکه برج های دوقلوی نیویورک رو زدن چه کرد بعد مقامات ما چه میکنن ! هر روز دارم ازشون متنفر تر میشم !!! 

.

.

..


شب خوشش :)))


294-

فکر میکنم اینکه بدونیم ی آتش نشان که بیرون بوده بعد از ریزش ساختمون داد میزده ولم کنید باید همکارهام رو نجات بدم ... کافی باشه !!!


دلم برای صاحب های اون ساختمون نمیسوزه ! دلم واسه آتش نشان ها میسوزه ! 

گریه هام و کردم این بغض همچنان باهامه ولی مگ دردی دوا میکنه؟؟؟؟ 

لعنت ب همه ی آدمای احمق !!!


بقول اخوان : شبی که لعنت از مهتاب میبارید !

آره واقعا همین امشبه ؛ چقد تلخی داره !!