-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 فروردین 1398 13:16
با استاد بحث کردم! شدید! ولی استاد خیلی اوکی و خوب خیلی جبهه نگرفت :) خوشم اومد از برخوردش! با آران و هم گروهیمم هم بحثم شد! نمیدونم چرا بحث الکی میکنن باهام... منم که بحث و تا به تهش نرسه ول نمیکنم!! ادامه داااااار! آخرش میگه من میدونم چی میگی و این کاملا بدیهیه! میگم خب اگر میدونی برا چی بحث میکنی!!! عجبا! :) دگ...
-
فوبیا
جمعه 23 فروردین 1398 18:43
از فوبیا هام... تبریک گفتن و تسلیت گفتن تلفنی هست! امروز باهاش مواجه شدم! بدنم داغ میکنه و ضربانم بالا میره :) شوهر عمم فوت شدن و زنگ زدم بآ عمم و دختر عمم صحبت کردم... درسته که نتونستم تاب بیارم و توی آه و ناله و گریه باهاشون همراه شدم اما راضیم از خودم :) خدا بیامرزتش. ..
-
تولد
چهارشنبه 21 فروردین 1398 09:23
دیروز ۲۲ ساله شدم :) آران بچه ها رو جمع کرده بود و برام تولد گرفتن :)))) خیلی خوش گذشت، کلی رقصیدیم و بازی کردیم و خوردیم و حرف زدیم قرار بود سوپرایز باشه ولی من زحمت کشیدم و سر زده سر رسیدم و برنامه بهم ریخت اصلا شک کرده بودم چطور هیچکدوم تولدم و تبریک نگفتن و فکرش رو میکردم که همچین برنامه ای باشه ولی نه اونجا که سر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 فروردین 1398 18:37
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 فروردین 1398 18:11
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 فروردین 1398 22:15
عاغا چشاتون روز بد نبینه پا شدم اومدم خوابگاه، رسیدم اتاق دیدم اتاق نیس! سرد خونهاس بقدری سرد که پاهام و زمین نمیتونستم بذارم -_- کل تعطیلات شوفاژ ها خاموش بوده بعد این همه وقت اومدیم همه جا یخ زده بود. حتی روغن مایعم تو کمد یه بخش هاییش به جامد تبدیل شده بود :) :/ من سریع شوفاژ ها رو روشن کردم ولی نصفه و نیمه روشن...
-
دغدغه یک کنکوری! 5
چهارشنبه 14 فروردین 1398 21:11
کنکورم سه هفته دگ است.. اما من به جای با انگیزه تر بودن ... شلم :(( بجای اینکه این پله های آخر کم نیارممم.. سرم همش تو گوشیه! خسته نیستم ولی هعی حس میکنم آخرش گند میشه!! تهاجمی درس نمیخونم! تدافعی عمل میکنم! نگرانی و غز زدن تو سر خودم و در پیش گرفتم.. علی رغم میل باطنیم. .. به مشاورم پیام دادم ببینم چه نسخه ای داره...
-
دخترا :/
شنبه 10 فروردین 1398 23:04
دارم به فکر میکنم که چطور اکثر دخترا به این که فلان شال و با چی ست کنن یا پالتو چه طرحی بخرن فکر میکنن.. یا چطوره که هر بار قبل بیرون رفتن کلی وقت میگذارن و آرایش میکنن! چطوره اونا برا این کارا شوق دارن ولی من ندارم؟! چرا؟ ست کردن لباس یا رنگ رژ یا آرایش تو زندگیم به قدری تو حاشیه است که کلا میتونم بگم آخرین چیزین که...
-
سال نو
پنجشنبه 1 فروردین 1398 09:53
سال نو مبارک
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 اسفند 1397 01:54
دارم به این فکر میکنم که هیچوقت گوش بچه ام و سوراخ نمیکنم، یا سوار یک حیونش نمیکنم ... :) مامانم کمر و زانوهاش درد مکینه و بهش گفتم نمیخواد خونه تکونی کنی :) و نکردیم :)) والا خونه تمیزه دگ! چه تکوندنی آخههه .. به بابامم گفتم آجیل نخریم :) مامانمم موافق بود، بابامم اوکی داد! والا آدم زورش میاد :/ کاش بتونم برا ماهی...
-
ماجرای رئیسی که دگ رئیسم نیست! 2
جمعه 24 اسفند 1397 22:51
پست قبل و که دوباره خوندم، دیدم عع! توی حال و هوای بغض و گریه و احساسات درهم سر ظهریم، صحبتام چقدرررر خبیثانه جلوه کرده ! یاد آرزوی موفقیت بعد استعفام افتادم .. بهشون گفته بودم از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت دارم... انگار حالا آرزوم از صمیم قلب نیست دگ هعیییی! لابد بعد تموم شدن فعالیت های هورمون های عزیزم دوباره منطق...
-
ماجرای رئیسی که دگ رئیسم نیست!
جمعه 24 اسفند 1397 15:16
رئیس استوری گذاشته بود تو واتساپ و به پیج اینستاگرامش لینک داده بود! رفتم تو پیج و پیشرفت هاشون و دیدم و به شدت اعصابم خورد شد! میدونی؛ دارم به این فکر میکنم که چطور میتونستند انقدر منفعت طلب باشند؟؟ فقط وقتی که با خودم میگم حلالش نمیکنم دلم یکم آروم میشه و الا نه! از دست خودم ناراحت نیستم و خوشحالم که روان سالمی...
-
دغدغه یک کنکوری! 4
جمعه 24 اسفند 1397 01:19
ینیااا قشنگ هر اتفاقی که برا آدم میوفته براش یک تجربه یا یک دید و نگاه و راه جدیده! یکم کلی تر بخوام بگم هر برهه از زندگی یک چیزی برای یاد دادن بهت داره! یک موقع هایی که به این فکر میکنم که چرا هستم؟ چرا دارم تن به قوانین آدما میدم؟ یا چرا دارم تو چرخه شون حرکت میکنم؟!، آخرش به این میرسم که دلم میخواد ته این دست و پا...
-
از معضلات داشتن دوست مشترک بین دو دوست
چهارشنبه 22 اسفند 1397 01:49
یک دوست مشترکی داریم با آران که اولش دوست اون بود و بعدش خیلی اتفاقی منم باهاش آشنا شدم و فهمیدم دوست آرانه. حالا این همیشه بین رابطه من و آران حساسه! همیشه آمار میگیره که با آران رفتی بیرون؟؟ اونم پیشت بود؟؟؟ و از این قبیل سوالا!!! امشب چون آخرین شبی بود که خوابگاهم رفتم که با آران خداحافظی کنم :) قبل رفتن به فکرم زد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 اسفند 1397 01:30
به آران گفتم فردا صبح خودمونو مهمون صبونه کنیم... من چند وقته که استراحت خفن و حسابی نداشتم.. فردا حقمه دگ هوم؟؟؟ میریم به یک کافه گل گلی و رنگی رنگی ^___^ الانم بهتره برم بخوابم که فردا سرحال باشم
-
دعا کنید تا چند ماه دگ این پست عمومی بشه *_* متشکرم ^_^
جمعه 17 اسفند 1397 01:21
-
کمتر حرص بخور عزیزم :) ۲
جمعه 10 اسفند 1397 16:47
امروز یک خبری شنیدم و اونم اینکه، موسسه ای که باهاش کار میکردم.. داره تو زمینه ای فعالیت میکنه که دوست داشتم و رسیده به اون نقطه ای که داشتیم تلاش میکردیم بهش برسونیم!!! حس من؟؟؟ سوزش فراوان! فکر کن ۴ ماه من خودم و کشتم بعنوان مدیر اون بخش و از اسفند پارسال هم استارت کار و تو دانشگاه زدم! تقریبا ۹ ماه درگیر این کاره...
-
ماجرای رئیسی که ول کن نیست!
یکشنبه 5 اسفند 1397 11:06
دیشب دیدم رئیس دوباره پیام داده!!! همین که پیامش رو دیدم گفتم ای باااابااااااااا، اینم ولمون نمیکنههاااااا. صب دیدم نوشته چهارشنبه تو دانشگاه جلسه داریم با دانشجوها، ازتون دعوت میکنم تشریف بیارین از نظرات و تجاربتون استفاده کنیم.. فعلا جوابش و ندادم ولی واقعا حوصله درگیر شدن ذهنم با کارشون رو ندارم. اصلا اصلا! من برا...
-
انتقادات شدید
یکشنبه 28 بهمن 1397 01:54
به شدت آدم انتقادگری هستم! به شدت! تشخیص مو از ماست برام راحتی برام! ! مهم اون بخش منتقد بودنِ تند بودنشه! انتقاد حتی با لحن تلخ یا نابود کننده... البته بی منظور! همگی ناشی از عدم مهارت در این زمینه است... دارم کنکاش میکنم ببینم چطور میشه از این خصلت در مسیر درستش استفاده کرد! هم حیقه و هم نتیجه قابل تامله ! ... سر یک...
-
دانشجویی با ما چه ها که نکرد ><
چهارشنبه 24 بهمن 1397 12:39
امروز مامان رفت مراسم ۴۰ ام یکی از اقوام تهران! تازگیا میبینم چقدر وابسته اش شدم منی که بهم میگفتن چطور آنقدر بی احساسی؟ :/// چرا دلت تنگ نمیشه برا خونه!؟! الان نسبت به ۳ سال پیش خیلی بیشتر دلم برا خونه و مامانم و بابام و خواهر تنگ میشه! همشونو خیلی محکم و سفت میبوسم که یک وقت حسرت محکم بوسیدن و سفت بغل کردنشون به دلم...
-
دغدغه یک کنکوری! 3
شنبه 20 بهمن 1397 01:59
امروز حالم خوب بود... چشمهام صب باد کرده بود گفتم الان بابام میگه چی شده!عمیقا الهی بمیرم برا خودم که زود حالی به حال شدم! احتمالا دارم پریود میشم که خب بی تاثیر نیست! ... امشب اومدیم خونه مامان بزرگ :) با خواهری و مامان :) مامان بزرگ و خاله ام و دیدم:))) درسته رگههای درونگراییم قویه ولی با دیدن فک و فامیل نزدیکم...
-
دغدغه یک کنکوری! 2
جمعه 19 بهمن 1397 01:39
امشب کلی گریه کردم و غصه خوردم.. مهم تر از همش بخاطر اینکه اکر نشه اون چیزی که دلم میخواد چی میشه! بعدش برای تمام مباحث نخونده ام و فرصت کم تا کنکور! پیشرفت خوبیه! برون ریزی!!
-
دغدغه یک کنکوری!
پنجشنبه 18 بهمن 1397 01:31
امروز درس نخوندم، حوصله نداشتم! عذاب وجدانش رو هم ندارم چون فکر کنم لازمش داشتم. فکر حجم درسهای مونده و نخوندم اذیتم میکنه فکر اینکه چقدر مونده و چقدر باید خونده هام رو مرور کنم و چقدر از هدفم دورم یا نزدیکم همش ذهنم و درگیر میکنه! ! چقدر احتیاج دارم یکی که نتیجه ای مثل هدف من داشته بیاد بهم بگه منم تو این برهه...
-
سعی کن مفید باشی!
چهارشنبه 17 بهمن 1397 01:34
اون یک مدت فشار مالی که روم بود خیلی درم اثر کرده، طوری که الان که اومدم خونه، به خرج های غیرضروری مامانم و خواهری واکنش نشون میدم. هعی میگم مگه این لازمه؟ مگه واجبه؟؟ برای چی میخرید؟؟ خواهر که به هیچ عنوان تو کتش نمیره.. ولی مامانم و راضی کردم با اولویت بندی جلو بره، یکم پس انداز کنه برا خریدهای گنده ای که برا خونه...
-
آران
دوشنبه 8 بهمن 1397 11:40
من همیشه فکر میکنم دوست خوبی برای دوستام نیستم؛ یکی از دلایل مثلا این بود که هیچوقت تاریخ تولدای دوستام و نمیدونستم یا اشتباه میکردم که کی کِی بود! خب بعضیا واقعا بهشون برمیخوره!! یک موقع هایی هم رسم و رسومات دوستای صمیمی بودن میره رو مخم یا شاید بهتر باشه بگم نمیتونم هضمش کنم... مثلا اینکه به دوست صمیمیت باید بگی در...
-
۳۸۲-
دوشنبه 1 بهمن 1397 01:37
بابام امشب برام پول ریییختتت (اشک شووق ) از اون ۱۰۰ تومن دو هفته پیش فقط ۳۵۰۰ تومن کم آوردم و این برای من ولخرج موفقیت بزرگیه (بازم اشک شووق ) البته ته کارت ۸ تومن موند ولی فکر کنم دگ قابل برداشت نبود تا ۵ تومنش ! خلااااصه، خوب خودم و کنترل کردم :) و خیلی خوشحالمممممم من همیشه با خودم سر جنگ دارم، میخوام خودمرو به...
-
۳۸۱-
دوشنبه 24 دی 1397 02:09
دلم میخواد برای همکارم بنویسم که چقدر دلم برای شوخی و خنده هامون تنگ میشه گاهی :) ولی نمیگم بهش! دلم نمیخواد احساسات و قاطی کنم به این برهه از زندگیم. برای من تاثیر میذاره این حرفا. .. برا همین بازم بیشتر به خودم سخت میگیرم... شاید بعدا بهش بگم :) میدونم دل اونم تنگه ولی چون مغرورتره، نمیگه... خوب میشناسمش ......
-
۳۸۰
پنجشنبه 20 دی 1397 18:20
به خودم قول دادم آخر هفته ها تفریح کنم، حتی شده برای چند ساعت ولی اون ساعتارو به ساز دلم برقصم، عوضش طول هفته رو نه :))ینی تمرکزم روی درس و مشق باشه گویا فقط ۱۰۴ روز تا کنکور مونده :/ الان توی یک کافه نشستم، خیلی شلوغه و پر پسر.. به طرز عجیبی چند تا اکیپ پسر نشستن! اومدم و از شانس عزیزم میز کنار پنجره خالی شد و به...
-
۳۷۹
پنجشنبه 20 دی 1397 01:34
کلا از وقتی یادم میاد اکثر اطرافیان جلو من یکسری محافظه کارهایی در مورد رعایت ادب داشتن... مثلا بارها دیدم بهم اشاره کردن که جلو من مودب باشن یا به محض اینکه من به جمعشون اضافه کلمات و اصِطلاحاتشون عوض شده ... این برام خوش آینده چون نمیتونم هضم کنم مدل اونا رو، ولی گاها هم خندم میگیره به موذب بودناشون ... دیروز یک...
-
کمتر حرص بخور عزیزم :)
جمعه 14 دی 1397 01:03
من زندگی پر از سختی و شلوغ روحم و زنده نگر میداره نه زندگی خیلی ملو و آروم و.... البته لازم دارم گاها طبیعت آرومم کنه! مثلا با بارونش یا برفش یا طوفانش یا مه اش و ... دیروز (پریروز ) هواشناسی رو چک کردم دیدم زده فردا بارش و ساعتش رو هم چک کردن دیدم صبح شروعه بارشه... صبح از ساعت ۹ تاااا ۱۰ تو تختم ول خوردم :)) یهو...